زیاد خوب نباش
زیاد دم دست هم نباش
زیاد که خوب باشی دل آدم ها را می زنی
آدم ها این روزها عجیب به خوبی ، به شیرینی ، آلرژی پیدا کرده اند
زیاد که باشی ، زیادی می شوی

نوشته شده در جمعه 3 شهريور 1391برچسب:,ساعت 1:9 توسط sasan| |

این روزها جای خالی ” تـو ” را با عروسکی پر می کنم
همانند توست مرا ” دوست ندارد ”
احساس ندارد !
اما هر چه هست ” دل شـکـســتـن ” بلد نیست

نوشته شده در جمعه 2 شهريور 1391برچسب:,ساعت 23:59 توسط sasan| |

خوش به حالشان !!
خوش به حال اونی که …
وقتی درآغوشت آرام گرفت به او میگویی :
قبل تر از تو ، هیچ کس نبود در افکارم

نوشته شده در پنج شنبه 2 شهريور 1391برچسب:,ساعت 23:53 توسط sasan| |

دنبال کسی نیستم که وقتی میگم میرم
بگه : "نرو!"
کسی رو میخوام که وقتی گفتم میرم
بگه : صب کن منم باهات بیام، تنهانرو

 

 

نوشته شده در پنج شنبه 2 شهريور 1391برچسب:,ساعت 23:48 توسط sasan| |

قرار نیست که همیشه من خوش باشم  
دیروز من خوش بودم از اینکه در کنارت بودم
امروز دیگری خوش است برای با تو بودن
و فردا یکی دیگر
از تلاش دست نکش عزیزم که چشم ملتی به توست
تو می تونی

نوشته شده در پنج شنبه 2 شهريور 1391برچسب:,ساعت 23:41 توسط sasan| |

عشق فراموش کردن نیست ،بخشیدن است

گوش کردن نیست ، درک کردن است

دیدن نیست ، احساس کردن است

جا زدن و کنار کشیدن نیست صبر کردن و ادامه دادن است

حتی تنها

 

نوشته شده در پنج شنبه 2 شهريور 1391برچسب:,ساعت 16:31 توسط sasan| |

نیستی همنفسم سهم دلم بی کسیه
تنهایی پر از غم و حسرت و دلواپسیه
بی تو این زنده بودن زندگی محسوب نمیشه
زخم رو قلب شکسته ام تا ابد خوب نمیشه

 

نوشته شده در پنج شنبه 2 شهريور 1391برچسب:,ساعت 14:56 توسط sasan| |

مسافرترین آدم دنیا هم
دست خطی می خواهد که بنویسدبرایش
” زود برگرد “
طاقت دوری ات را ندارم

نوشته شده در پنج شنبه 2 شهريور 1391برچسب:,ساعت 14:53 توسط sasan| |

می خواستم تصویر با تو بودن را نقاشی کنم

دیدم فاصله بینمان در ورق جا نمی شود

کمی نزدیک تر بیا ، می خواهم با تو بودن را حس کنم

b

 

نوشته شده در پنج شنبه 2 شهريور 1391برچسب:,ساعت 13:33 توسط sasan| |

کاش میدانستم
چه کسی این سرنوشت را برایم بافت
آنوقت به او میگفتم
یقه را آنقدر تنگ بافته ای
که بغض هایم را نمی توانم فرو دهم

نوشته شده در پنج شنبه 2 شهريور 1391برچسب:,ساعت 13:27 توسط sasan| |

تاریکی اتاقم شکسته می شود با نوری ضعیف
لرزشی روی میز کنار تختم میفتد
از این صدا متنفر بودم اما
چشم هایم را میمالم
new message  
تا لود شود آرزو می کنم ... کاش تو باشی

سکوت می کنم ، آرزوی بی جایی بود

نوشته شده در پنج شنبه 2 شهريور 1391برچسب:,ساعت 13:17 توسط sasan| |

کم کم یاد خواهم گرفت با آدمها همانگونه باشم که هستند

همانقدر

خوب ، گرم ، مهربان

و همانقدر

بد ، سرد ، تلخ

نوشته شده در پنج شنبه 2 شهريور 1391برچسب:,ساعت 13:8 توسط sasan| |

گاهی “دوست داشتن” پنهان بماند قشنگ تر است

دوست داشتن را باید کشف کرد ؛

درک کرد ، و از آن لذت برد

نوشته شده در چهار شنبه 1 شهريور 1391برچسب:,ساعت 22:34 توسط sasan| |

نازنین تر ز تو کس نیست که یادش بکنم

سر و دل عاشق یک ناز نگاهش بکنم

تا زمین هست و زمان هست بگویم ای دوست

تو عزیزی و عزیزان به فدایش بکنم

نوشته شده در چهار شنبه 1 شهريور 1391برچسب:,ساعت 22:31 توسط sasan| |

قول میدهم لام تا کام حرفى نزنم

فقط بگذار از”دال تا میم” بگویم ، بگذار بگویم که “دوستت دارم”

دیگر لام تا کام حرفى نمیزنم.

نوشته شده در چهار شنبه 1 شهريور 1391برچسب:,ساعت 22:28 توسط sasan| |